خــانهنوشته‌هانوشته‌هایی در حوزه هنرفیلم صداها؛ نگاهی به فیلم گذشته اثر اصغر فرهادی

فیلم صداها؛ نگاهی به فیلم گذشته اثر اصغر فرهادی

شاید برای آنانکه سینما را به‌طور جدی دنبال می‌کنند، نگاه مستقل به اثر یک فیلم‌ساز، بدون درنظر گرفتن موفقیت‌ها و شکست‌های کارنامه او، کار دشواری باشد. اصغر فرهادی نیز از این قاعده مستثنی نیست و برای مخاطبان سینما، همیشه یک‌چیز ممکن است مانع از نقدی مستقل و بی‌طرف نسبت به آثارش باشد و آن موفقیت‌هایی است که طی سال‌های گذشته برای سینمای ایران رقم زده است. با این حال آخرین فیلم این فیلم‌ساز، با وجود آنکه از نقاط قوت تأمل‌برانگیزی برخوردار است، اما ضعف‌های بسیاری را نیز در خود دارد که بی‌شک تأثیر خود را در کارنامه این فیلم‌ساز خواهد گذاشت.

1. محتوا
شاید اگر بازنویسی فیلمنامه گذشته امکان‌پذیر بود، به‌جای 130 دقیقه، زمان آن بیشتر از 70 دقیقه نمی‌شد! در یک نگاه کلی، ممکن است بسیاری از مخاطبین خاص سینما، به این مسئله فکر کنند که اگر بخش‌هایی از آن حذف می‌شد، فیلم چه چیزی را از دست می‌داد و نهایتاً به یک نتیجه می‌رسند: هیچ! فیلمنامه جدا از روایتی که از یک زندگی پیچیده و چالش‌برانگیز دارد، سعی می‌کند داستانی معماگونه و شاید پلیسی را نیز تعقیب کند که نه‌تنها موفق نیست، بلکه تلاشی بی‌فرجام برای نشاندن بیننده بر روی صندلی است. خود ماهیت زندگی مارین، به‌تنهایی یک فیلم کامل است و کنکاش این زندگی، آن اندازه که می‌باید مخاطب را با خود درگیر می‌کند. اما داستان خودکشی سلین که در حاشیه فیلم پی‌گیری می‌شود و در لایه‌ای مستقل، فیلمنامه را به‌پیش می‌برد، بیشتر شبیه وصله‌ای برای سنگین‌تر کردن فیلمنامه به‌نظر می‌رسد.
از طرف دیگر، این وصله برعکس خط اصلی داستان (زندگی مارین) قواعد یک معما را رعایت نمی‌کند، نه نقطه آغاز آن، نه اوج آن و نه گره‌گشایی آن. عناصری مانند افسردگی سلین، دعوای یک مشتری بر سر لباس، حساسیت سلین به نعیما، حسادت لوسی، بارداری مارین، ایمیل‌بازی‌های (بالاخره) بلاتکلیف و بسیاری عناصر دیگر که همگی می‌خواهند دست به دست هم بدهند تا به دلیلی برای خودکشی سلین به بیننده بدهند، هیچ‌کدام مؤثر نیستند و درست مانند تکه‌های پازلی عمل می‌کنند که اگر هم نمی‌بودند، پازل کامل می‌شد! به‌همین دلیل است که این وصله‌ها به پیکره فیلمنامه نمی‌چسبد. این چندپارگی نه‌تنها به فیلمنامه فرهادی هیچ کمکی نکرد، بلکه باعث شد تا گره‌های داستانی آنقدر زیاد شود که خود فرهادی هم در گشودن این گره‌ها عاجز بماند!
اما با گذر از این نکته و پرداختن به خط سیر اصلی داستان، چیزی که بیش از همه قابل اعتناست، این است که اصغر فرهادی استاد قراردادن آدم‌های قصه‌اش در موقعیت‌های پیچیده زندگی است. موقعیت‌هایی که بیینده همیشه از خود می‌پرسد اگر به جای او بودم، چه باید می‌کردم. شاید به‌ندرت فیلمی را ببینیم که بخواهیم در جای شخصیت داستان قرار بگیریم و بعد بخواهیم تصمیمی بگیریم و منتظر باشیم تا ببینیم فیلم‌نویسنده چه خوابی برای او دیده است و چقدر شخصیت‌پردازی اولیه‌اش با تصمیم نهایی شخصیت‌اش جور درمی‌آید. در جدایی نادر از سیمین هم این اتفاق افتاد، جایی که همه ما در آن موقعیت پیچیده نادر، می‌خواستیم جای او باشیم و سعی می‌کردیم همزمان تماشای فیلم (با توجه به شخصیت خودمان) برای آن موقعیت پیچیده تصمیم بگیریم. همین‌طور در «درباره الی» که شخصیت نبود و گروه شخصیت‌ها بودند که باید برای یک موقعیت پیچیده تصمیم می‌گرفتند.
در فیلم گذشته، بیشتر کشش مخاطب برای هم‌ذات‌پنداری، به سمت «احمد» با بازی خوب علی مصفا کشیده می‌شد. شاید به‌این دلیل که او را «ایرانی در غربت» می‌دیدیم و کمتر گرایشی برای همذات‌پنداری با دیگر شخصیت‌های داستان داشتیم که البته این نگاه، مطلق نبوده و ممکن است با توجه به شخصیت مخاطب فیلم، متفاوت باشد. فیلم فرهادی در نزدیک کردن مخاطب به شخصیت‌های داستانش کاملاً موفق عمل کرده است. این تجربه در دیگر فیلم‌های او نیز نمود داشته است. به این دلیل که فیلم‌ساز غالباً این شخصیت‌ها را از بطن جامعه‌ای بیرون می‌کشد که برای همه ما نمود عینی دارد. شخصیت‌هایی که اغراق نشده‌اند، مانند همه ما زندگی می‌کنند، صحبت می‌کنند و در شرایط خاص، رفتاری را بروز می‌دهند که همه ما ممکن است بروز دهیم. برای همین، شخصیت‌های آفریده شده توسط فیلمساز، برای ما ملموس‌تر، پذیرفتنی‌تر و نهایتاً همذات‌پنداری با آنان امکان‌پذیرتر است.

2. فرم
برخلاف فیلمنامه فرهادی، کارگردانی او فقط یک تعبیر را برای خود می‌طلبد: اعجاز! شیوه‌های دکوپاژی فرهادی و استفاده کلیدی از عناصر صدا و تصویر، همیشه الگویی از یک استاد سینماست که می‌شود پلان به پلان آن را آموخت و آموزاند. استفاده متحیرکننده فرهادی از عمیق میدان، کات‌های حساب‌شده، طول پلان‌های به‌شدت معنی‌دار، زاویه دوربین گویا و بیان دراماتیک رویدادها همگی نشانه‌هایی از یک فیلم‌ساز کاربلد است.
ساختن این فیلم برای فرهادی، به‌نوعی حرکت بر لبه تیغ به‌نظر می‌رسد که البته فیلم‌ساز در به سرانجام رساندن آن کاملاً موفق عمل کرده است، به این دلیل که از یک طرف، قواعد کارگردانی کلاسیک سینما را رعایت می‌کند و شما رفتاری غیرمتعارف در شیوه کارگردانی او نمی‌بینید، اما از طرف دیگر تجربه‌هایی می‌کند که کمتر فیلم‌سازی جرأت و یا بهتر بگویم توانایی دست زدن به چنین تجربه‌هایی دارد.
به‌طور مشخص، ما فرهادی را فیلم‌سازی می‌شناسیم که اعتقادی به موسیقی متن و تأثیر آن بر تصویر ندارد. شاید برای خیلی‌ها، این سبک فیلم‌سازی اشتباه و نقطه ضعف او باشد، اما برای عده‌ای دیگر، نقطه‌ای مثبت به‌شمار آید. جدا از اینکه استفاده نکردن از موسیقی متن در فیلم، درست است یا غلط، این‌بار فرهادی دست به ابتکاری در فیلم‌سازی زده است که برای هر فیلمسازی ممکن نیست. او در این فیلم نیز مانند فیلم‌های قبلی‌اش، از موسیقی متن استفاده نکرده است با این تفاوت که به‌جای آن از افکت‌های صوتی موسیقایی برای پر کردن فضای فیلم به شکل هنرمندانه‌ای بهره برده است. بخصوص در صحنه‌هایی از فیلم، که تصویر به‌تنهایی گویای همه آن چیزی نیست که می‌بایست به بیننده منتقل شود.
فیلم گذشته، پیش از آنکه فیلم تصویر باشد، فیلم صداهاست. این ظرافت در صداگذاری و تکیه دادن تصویرهای حساب‌شده بر صداهای حساب‌شده‌تر، گویای آن است که فیلم‌ساز برای القای حس درونی شخصیت‌هایش به مخاطب از صداهایی که اتفاقاً با شرایط محیط، هم‌خوانی دارند استفاده کرده است. در چنین شرایطی قرار گرفتن موسیقی بر روی صحنه‌ها نه‌تنها به این اندازه تاثیرگذار نیست، بلکه ممکن است به آن آسیب جدی وارد کند.
فیلم گذشته، در کنار تمام ضعف‌ها و قوت‌هایش که به برخی از آنها اشاره شد، شاید نقطه درخشانی در کارنامه فیلم‌سازی اصغر فرهادی نباشد، اما قطعاً نکته تاریکی نیز شمرده نمی‌شود. شاید چیزی که بیشتر از خود فیلم، اهمیت دارد جایگاهی است که او این روزها برای سینمای ایران در غرب به ارمغان آورده است.

این مطلب را به اشتراک بگذارید

ارسال به Deliciousارسال به Diggارسال به Facebookارسال به Google Bookmarksارسال به Twitterارسال به LinkedIn

نظرات (1)

  • رضا ایمانپور

    به نظره بنده فیلمنامه یک روند کند و ریتم کندی دارد که بیننده را خسته میکند و خیلی یکنواخت است .بر خلاف کارهای قبلی فرهادی .

افزودن نظر
Copyright © 2013Mohammad Hadi Adib BehroozAll rights reserved